چقدر برای خواستههایمان تلاش کرده و به چنگش نیاوردهایم؟
چقدر برای خواستههایمان تلاش کرده و به چنگش نیاوردهایم؟
آیا مثل پرگارِ چرخان، بارها بهدور خود گشته و باز به نقطه آغاز رسیدهایم؟
مدِنیک روانشناس مطرح رفتارگرا میگوید:
«خواسته و هدف، فقط با تلاش و رفتار مؤثر محقق نمیشود
بلکه لازم است، باور خود را نسبت به داشتن و بودن آن، تغییر دهیم»
باور در نظریههای رفتارشناسی، این گونه آمده که:
«خود را در فضای آن ذهنیت، قرار دادن؛
یعنی با زبان و تصویرسازی، اندیشه یا خواسته را دیدن و لمس کردن»
بهترین مصداق این تعریف را میتوان در کیت وینسلت، بازیگر بنام انگلیسی مشاهده کرد که پس از دریافت اسکار گفت:
«از ۸ سالگی، جلوی آینه حموم، بطری شامپو را مرتب بهجای تندیس اسکار به دستانم میفشردم و خود رو در بالای سن میدیدم»
امروزه، در آموزههای روانشناسیِ شناختی-رفتاری، از واژهای بهنام مَدار بهجای باور استفاده میشود که شاید روشنتر و شفافتر، به ما مسیر را نشان دهد.
مدار، یعنی پیروی رفتار از ذهن
و قدرت گرفتن ذهن از طریق رفتار
و گردش مدام نیرو در دو سر این چرخه.
چه چرخه، سالم باشد چه معیوب،
این چرخش باعث توان آن مدار خواهد شد.
مثل مداری که وینسلت، خود را از بچگی در آن قرار داد یا همهی مدارهایی که ما در طول دقیقه، ساعت، روز، ماه یا سال، برای خود میسازیم.
ذهن و رفتاری که در مدار مثبت فعال میشود، باور و حرکتی زاینده با چشمانداز وصال به خواسته ایجاد میکند
اما در مدار منفی، پیشنویس بازنده از نرسیدن را تصویر میکشد.
در گردشِ چرخهی مثبت
قدردانی، شکرگزاری و گشادهرویی، فراوان است
اما در چرخش مدار منفی
غر، شکایت، توقع و پنهان کردن اضطراب پشت نقابهای متعدد
مثل اینکه:«من کمالگرام، ترسهام زیاده، زود وابسته میشم، ابرازم ضعیفه و...»
به کرات اتفاق میافتد.
اینکه بدانیم در کدام مدار قرار داریم، تنها نیاز به هوشیاری بیشتر دارد.
به اینکه چه احساسی را مدام تجربه میکنیم؟
یأس و خمودگی یا سرور و امیدواری؟
اگر مضطربیم، از کجا نشأت میگیرد و راه روبرو شدن با آن چیست؟
انکار و پنهان شدن و فرار
یا شناخت هیجانها و همراه کردن آنها در چرخه مولد مثبت؟
یادمان نرود:
"استمرار در مدار، آیندهی ما را میسازد. "
پیام صوفی
منبع : مجله هنری ژوان